مردم تا کمر در آب تقلا میکنند تا اموالشان را نجات دهند. فیلمهایش را حتما دیدهاید. یکی دست از تقلا برداشته و نیانبانی را میدمد تا بگوید این شادی از هزار غم تلختر است. یکی دیگر رو به دوربین میگوید: «کدوم یکی از مسوولان تو این بو میتونه زندگی کنه. آخه آب بره که این بو نمیره» و اتاقش را نشان میدهد که پر از آب باران و فاضلاب است. دیگری میگوید: «مسوولان کشور با ما نیستند.» فیلمهای نمایانگر حال این روزهای خوزستانیها بسیار است. حتی فیلمهایی از نمایندگان مردم که به مردم پرخاش میکنند که خودکرده را تدبیر نیست و خودتان به عدهای رای دادید که بروند شورا و این شهردار را انتخاب کنند. خبرگزاریها هم پر شده از اظهارنظرهایی که دیگر مردم را نمیتوانند اقناع کنند، رییس دادگستری استان خوزستان گفته : «با مسببین آبگرفتگی خوزستان برخورد قاطع میشود». نوشداروی بعد از مرگ سهراب هم این اقدام است : «شهردار بندرامام خمینی (ره) به دلیل قصور از وظایف خود در زمان آبگرفتگی حدود پنج روزه شهر، توسط استاندار از سمت خود تعلیق شد.» در شبکههای اجتماعی طنزهای بسیاری دست به دست شده است، اطلاعیهای برای جستوجو در یافتن سه مسوول. آن سه مسوول کسانی نیستند جز استاندار خوزستان! مدیرعامل آب و فاضلاب این استان و شهردار اهواز.
این نخستینبار نیست که خوزستان بابت «آبگرفتگی» و بالاآمدن «فاضلاب» به وضعیتی گرفتار شده که به صدر اخبار آمده یا سوژه خبری برای رسانههای خارج از ایران شده است. اما مساله این است که فکر کنیم مساله خوزستان مربوط به همین باران و همین امسال است. البته که سهلانگاریها در شدتیافتن گرفتاریهای مردم نقش مضاعفی دارد. ماجرای گرفتاری مردم خوزستان اینک بیش از هر چیز گرفتار رفتارهای مقطعی شده است. تابستانها به یک شیوه و در فصل بارش و با شکل و شمایلی دیگر. خرداد سال جاری آنچه به سبب نبود آب در منطقه غیزانیه از توابع اهواز روی داد، موجب شد عدهای از کسانی که به مجلس یازدهم راه یافته بودند، از حوزه انتخابیه تهران راهی غیزانیه شوند و حرفهایی مطرح کنند، اما دیگر خبری از آنها نشد. این روزها نیز که ماهشهر، بندر امام، اهواز و آبادان و خرمشهر درگیر آبگرفتگی شدهاند خبری از آن دسته از نمایندگان مجلس نیست. آنچه خوزستان را بهشدت رنج میدهد، مشکلات انباشتهای است که اینک بعد از سالها تجویز و تزریق مسکن برای درمان آن بهشدت خود را برجسته و نمایان کرده است. شاید رییس کل دادگستری استان خوزستان که سخن از اقدام قاطع در مواجهه با مسببان آبگرفتگیها گفته است، باید اندکی بیشتر در ریشه بروز مشکلات این خطه تامل میکرد. اندکی به عقب بازمیگشت و روزهایی را از ذهن میگذراند که ایران بیشترین درآمدهای نفتی را در دولتهای نهم و دهم تجربه میکرد و در همان زمان وام بانک جهانی چگونه ناپدید شد و چرا در دورهای که ایران بیشترین درآمد از محل فروش نفت را داشت مشکلات زیرساختی خوزستان رفع نشد که این روزها در شرایط عجیب و غریب تحریم گرفتاریاش مضاعف شود؟ ضعف مدیریت مدتهاست که در خوزستان گرههایی که به دست میشد بازشان کرد را به جایی رسانده است که با دندان هم باز نشوند. در فاصله سالهای میانی دهه هشتاد، وقتی میدان آزادگان در هورالعظیم کشف شد، به جای آنکه تجهیزات دریایی برای استخراج به کار گرفته شود، هور را با احداث دایک خشک و زمینههای بروز ریزگردهای داخلی را تقویت کردند. در همان سالهای 84 و 85 که خوزستان درگیر چرخههای مالی نامناسب تحت عنوان «سیدها» شده بود، نخستین چرخههای ریزگرد هم زندگی مردم را درگیر کرده بود، اما هیچ اقدام موثری در این عرصه نشد تا در میانه دهه 90 کار به آنجا برسد که ریزگرد با نم بارانی تبدیل به حادثه در شبکه برق بشود و کل شبکه برق خوزستان به خاموشی فرو برود. مساله شستوشوی مقرههای برق امری متداول در سیستم مدیریت برق خوزستان بود، ولی هیچگاه مشخص نشد چرا در نیمه دوم سال 1395 در این کار چنان تعلل شد که مجموع ریزگرد و باران روی مقرهها حادثهساز شد و خوزستان را به خاموشی فرو برد. آن روز مساله سالها بیتوجهی به یک موضوع مدیریتی کار را به جایی رساند که دولت مجبور شد تا بخشی از اعتبارات مقابله با ریزگردها را برای جبران مشکلات سیستم نگهداری شبکه برق تخصیص دهد. سالها نادیدهگرفتن بخشی از کار در خوزستان سبب شد میراثی از انباشت ناکارآمدی حاصل شود.
در این روزها بار دیگر مردم شهرهای ماهشهر و بندرامام مقابل دادگستری جمع شدند تا بگویند زندگیشان را آب برداشته و دیگر چیزی برایشان باقی نمانده است؛ ماهشهری که پیش از این ناآرامیهای عمیقی را تجربه کرد.